-
خود شناسی مخصوص دختران (۲۴ ساعت از زندگی یه موجود به نام زن )
شنبه 18 دیماه سال 1389 14:34
دختر چیست! دختر:موجودی است که: وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا! وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی! وقتی غمگین است آه میکشد وقتی میترسد جیییییییغ بنفش میکشد وقتی بدش می آید میگوید ویشششش . وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی. همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند . تاریخ تولد و شماره کفش با جناق پسر عمه ی...
-
شعر های دیگران
جمعه 17 دیماه سال 1389 22:39
تنهایم کنار پنجره می آیم نسیم تبسم تو جاریست قاصدکها آمده اند در رقص باد و یاد سبز سپید سرخ... و این آخرین قاصدک چقدر شبیه لبخند خداحافظی توست! **** می خوانمت با هفت زبان در اوج عشق و عاطفه ایستاده ای سرشار از تکلم درخت و آفتاب سرشار از تنفس آینه و عود سرشار از بلوغ آسمان و من هر چه می آیم به انتهای خطوط دستان تو نمی...
-
شماره ۸
پنجشنبه 16 دیماه سال 1389 15:32
چرا واقعا دنیامون یه طوری شده که اگه یه دختره از یه پسره برسه ساعت چنده تا یه جاهای خطر ناکی مردم به خصوص زن ها براش حرف در می یارن آخه دختره بیچاره مگه چیکار کرد . واقعا تو دنیامون اینقدر بین پسر دختر فاصله انداختیم که مدیر مدرسمون می گه بخاطر این مدرسه رد عوض نمی کنم چون جایی می ریم که پسرا کنارمون درس می خونن !...
-
شماره ۷
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 14:35
باز با من سخن از عشق بگو ای سرا پا همه خوبی و وفا به خدا محتاجم من چو ماهی که ز دریا دور است و شن گرم کنار ساحل پیکرش را گور است ... من تو را موج امید و وفا میخواهم تو به من نزدیکی مثل خورشید به گل مثل تصویر به آب مثل آواز قدم های دو همراه به پل من تو را چون عطش کوه به یک جرعه طنین می خواهم من تورا مست و رها، همچو یک...
-
شماره ۶
سهشنبه 30 آذرماه سال 1389 14:20
یلدا می آید فرصتی برای دوباره متولد شدن می تونی دختره دوباره یلدا.........امروز اخرین روز پاییز ومن چه دلتنگ پاییز میشوم وقتی میرود بدون هیچ.........ودوباره یلدا ودوباره زمستان شاید بدون هیچ نشانی از زمستان ..........من عاشق پاییزم وچه حسرتی از رفتنش .وانتظاری تا مگردوباره پاییزی شدیم ..چشم براهش خواهم ماند تا اگر...
-
شماره ۵
جمعه 19 آذرماه سال 1389 14:08
بی حوصله تر از همیشه نگاهت با حوصله ام می کند نمی دانم چگونه عاشق می شوم عاشقم کن عاشقم کن که عاشقان لیاقت بهشت دارند در بی عشقی فراق تو در دوزخم می سوزم خیلی وقته همدیگرو ندیدم نه نمی دونم چن روزه ولی حالا که دختره حوس نوشتن زده بسرش چرا که نه یه داستان هستش نمی دونم دختره چرا دوسش داره شما بخونین شاید فهمیدین عاقبت...
-
شماره ۴
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 15:07
ببخشید چن روزی نیومدم دختره بد جور مریض بود خیلی خیلی یه ویروسه تو منطقه شایع شده بود دخترهم گرفت بیچاره سردرد و........ دچاره شده بود. بیچاره ..... پست امروزم کوتاه یه مطلب می زارم نظر یادتون نره . دلایل عاشق شدن از نظر علم مغر توسط مجموعه ای از مواد شیمیایی اثر بخش، ما را در دام عشق گرفتار می آورد. تـصور بر این است...
-
شماره ۳
یکشنبه 30 آبانماه سال 1389 14:39
امروز نمی دونم دختره بهش خوش گذشت یا نه تلخیه نگاهش تبدیل به یه نسکافه با شکر شد یا نه همینو میدونم که برای اولین بار از یه نمره کم گرفتن گریه نکرد باز جای شکرش باقیه.نمره کمش ۱۸ بود توی درس زبان باور کنید اگه دختر خودش نبود اشکاش توی کلاس سیل به پا می کرد از معلم زبانش زیاد خوشش نمیاد چون وقتی نوزده خورده ای میشه...
-
شماره ۲
شنبه 29 آبانماه سال 1389 14:20
امروز دختر فکش درد می کرد سره کلاس گریه کرد آخی حیونی درست موقعی که نمیتونست حرف بزنه به خاطر نگهدارنده های اورتدنسی معلم ادبیات میارس تا ازش درس بپرسه بیچاره دختر بعضی کلماتو اشتباه تلفظ می کرد و بچه ها بهش میخندیدن .. دختر نارحت نشد ولی ته دلش از تمسخر دیگرون یه جوری شدشما احتمالن حسه دخترو رو تا حالا داشتین نه !؟...
-
شماره ۱
جمعه 28 آبانماه سال 1389 17:36
سلام این اولین پست دخترست حسشو نمی دونم اما فک کنم از اینکه می خواد با افراد زیادی آشنا بشه خوشحاله.نمیدونم دختره چشه تعطیلات چن روزه که حسابی بهش خوش گذشته از شر سیمای اورتدنسیشم راحت شده پس چته دختره .می ترسه دختره از اینکه از اینکه یهو وسط نوشت زندیگیش کم بیاره نمی دونم چشه شاید ..... .از این می ترسه که با وبلاگ...